ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
می گویم دوستت دارم
تو اما چیزی نگو
تنها دستانم را بگیر
طوفان عظیمی در راه است
(امیر اکبرزاده)
هر روز که نیستی،
میگذرد ....
اما .....
فردا نمی شود ...!
اشتیاق
تو
مَرا
سوخت
کجایی،
بازآ .. !
(وحشی _بافقی)
بیزارم از زبان…
زبان تلخ…
زبان تند…
از زبان دستور…
از زبان کنایه…
با من به زبان اشاره ،
سخن بگو .
(عباس_کیارستمی)
سالهاست
منتظر آمدن روزهایِ بهتـرم!
ولی
نمیدانم چرا هنوز هم،
دیروزها بهتـرند ...!
(احمد_محمود)
روزه هایی
که گرفتم
همه اش باطل بود؛
بس که هر روز
تو را دیدم و
خود را خوردم...
از همون
شبی که
نگفت: شب خوش
فهمیدم
شباش با یکی دیگه
خوشه
چه مرگته دل من؟
چـــــــــــــرا نمـی خــــــــوابی؟؟؟
قدیما
کو مادربزرگ؟
کو اون خونه؟
مادر بزرگ
تو که رفتی گر چه خزان میهمان دلم شد اما چشمانم بهاری گشت و گریست
تو که رفتی شهرزاد قصه گوی من هم مرد و روزگار شعر جدایی را در
گوشم زمزمه کرد
تو که رفتی دانستم که دیگر هیچ کس بر بالینم قصه عشق را نخواهد خواند
دانستم که بعد از تو تنهایی تنها همدم شبهای بی قصه ام خواهد شد و
خاطرات زیبای با تو بودن تنها قصه شبهای تنهائیم.
نمی دانم روزگار چرا چشمان مهربان دل فداکار و دستان نوازشگرت
را از ما گرفت و به خاک سپرد شاید خاک هم دلتنگ قصه هایت بود
گر چه رفتی و غزلخوان شبهای تنهایی خاک شدی و روزگار ما را از
هم جدا کرد اما بدان هیچ کس حتی زمان هم نمی تواند خاطرات زیبای
تو را از دل ما پاک کند و خاطرت را از ما بگیرد
برو ای نازنین
برو آرام گیر ای شهرزاد قصه گوی شبهای کودکیم و ای غزلخوان
شعرهای جوانی ام برو آرام گیر
خاطرت همدم شبهای من خواهد بود تا همیشه تا ابد...