متفاوت ترین وبلاگ عاشقانه

متفاوت ترین وبلاگ عاشقانه

حالم این روزا حالِ خوبی نیست قلوه سنگی تو کفشِ این دنیاس من به روزای شاد، مشکوکم شک دارم ختمِ ماجرا این‌جاس!
متفاوت ترین وبلاگ عاشقانه

متفاوت ترین وبلاگ عاشقانه

حالم این روزا حالِ خوبی نیست قلوه سنگی تو کفشِ این دنیاس من به روزای شاد، مشکوکم شک دارم ختمِ ماجرا این‌جاس!

کاش آدم فقط یک نفر مثل خودش را داشت


کاش آدم فقط یک نفر 

مثل خودش را داشت؛


تامثل خودش

به حرف هایش گوش میداد،


مثل خودش

فریاد درونش را میشنید ،


دردش را حس میکرد،

غصه میخورد...


کاش یک نفر را داشت

مثل خودش عاشق بود ....



«باران_خلیلیان»



سرما خوردگی...


سرما خوردگی هم گاهی عجیب

دل را به درد می آورد ...

مثلا این که کسی را نداری

قربان صدقه ی صدای گرفته ات
برود خودَش کلی درد دارد ...


یا این که کسی نباشد مُدام درِ گوشت

قصه های عاشقانه ببافَد و بگوید که
لطفا زود خوب شو ...
و یا اصرار به بوسیدنت کند و
از فردای آن روز اصلا
به دارو و هزار قرص دیگر
نیازی نباشد ...


از بین همه ی این ها فقط حسرتِ

داشتنشان نصیبَت شده باشد !
سرما خوردگی برای ‌آدم های
تنها عجیب دردناک است


«محیا_کاربخش»

کاش


کاش رابطه ها...

یه آپشنی داشتن


که هروقت دارن به تـه خط میرسن


یه پیام هشدار بیاد که"رابطه بسیار ضعیف است،

لطفا با یک "بوسه"...یک "دوستت دارم"....یک "فقط تورو میخوام"


شارژش کنیــد..."

کاش...


«فاطمه -صابری نیا»


پاییز


#تو می‌خواستی بروی..
من می‌خواستم بمانی..
باورمی‌کنی یانه!؟
نمی دانم..
دلم برایت تنگ می‌شود
وقتی هوا می‌گیرد
باران می‌زند
برگها می‌افتند
کوچه باشد یا خیابان..
شهر یا زندان
فرقی نمی‌کند
دلم برایت تنگ می‌شود.

حواست به نبودنت هست یا نه!؟
نمی دانم..
کمی شکسته‌تر شده ام، خسته‌تر
نفسم بیشتر می‌گیرد
کاش می‌دانستی
خاطرات، آدم را پیرتر می کند..
خسته‌تر
شکسته‌تر

مرا به یاد داری یا نه؟
نمی‌دانم
اینجا..
 پاییز بوی تورا می دهد هنوز.

«پویا_جمشیدی»



شب بخیر


از امشب، شبهایم را "تو" به خیر کن!

من از غریبه ها خیرى ندیدم...


تا خود صبح هم که شده، منتظر "شب بخیر"ت میمانم...



«على قاضى نظام»




دلتنگی



دلتنگی،
پیراهن نیست که عوضش کنی و حالت خوب شود ...

دلتنگی گاهی ،
پوست تن آدمی ست ...

کاش ...


کاش فقط کمی

دلت با دلم مهربان بود
کاش گرمی اشکهایم را
حس میکردی
و کاش
وقتی کنارت بودم
اندکی نی نی
چشمان عاشقم را
میدیدی
و کاش لرزش دستانم
تپش قلبم
و ....
فقط کمی احساسم میکردی
ولی ....
افسوس
دنیایم و آرزوهایم
در کام
مرداب
بی اعتناییت
غرق شد
و من ماندم
رد پای قریبی و
نگاهی سرد
وقت رفتنت
سو سو نگاهم
تا همیشه
بدرقه راهت...

«سوده«