ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
سرما خوردگی هم گاهی عجیب
دل را به درد می آورد ...
مثلا این که کسی را نداری
قربان صدقه ی صدای گرفته ات
برود خودَش کلی درد دارد ...
یا این که کسی نباشد مُدام درِ گوشت
قصه های عاشقانه ببافَد و بگوید که
لطفا زود خوب شو ...
و یا اصرار به بوسیدنت کند و
از فردای آن روز اصلا
به دارو و هزار قرص دیگر
نیازی نباشد ...
از بین همه ی این ها فقط حسرتِ
داشتنشان نصیبَت شده باشد !
سرما خوردگی برای آدم های
تنها عجیب دردناک است
«محیا_کاربخش»
#تو میخواستی بروی..
من میخواستم بمانی..
باورمیکنی یانه!؟
نمی دانم..
دلم برایت تنگ میشود
وقتی هوا میگیرد
باران میزند
برگها میافتند
کوچه باشد یا خیابان..
شهر یا زندان
فرقی نمیکند
دلم برایت تنگ میشود.
حواست به نبودنت هست یا نه!؟
نمی دانم..
کمی شکستهتر شده ام، خستهتر
نفسم بیشتر میگیرد
کاش میدانستی
خاطرات، آدم را پیرتر می کند..
خستهتر
شکستهتر
مرا به یاد داری یا نه؟
نمیدانم
اینجا..
پاییز بوی تورا می دهد هنوز.
«پویا_جمشیدی»